آقا کمک کن
کینه پوش

دلم خیلی برا هیئتمون تنگ شده خییییییییییلی

برا دمام زدنا و سینه زدنا و زنجیر زنا که ما بودیم

برا حال و هوای تاسوعا عاشورا همشم 24 متری اهواز می رفتیم هیئت بزرگیه مخصوصا شام غریبان علی بن مهزیار می نشستیم شمع به دست با صدای قشنگ حاج محمود حاجت می خواستیم

آخیییییی پارسال همین موقع بود که عباس رو تخت بیمارستان بود رو به موت حاجت من فقط موندن اون بود که حاجتم براورده نشد نذرمو نگرفتم

امسال خیلیا پیشمون نیستن و البته ما هم پیششون نیستیم خدا بیامرزه علی آرشو اونم بعد ماه محرم فوت کرد تموم شدن رفیقامون رفت ما هم میریم چرا عاقبت ما سه نفر اینطور شد؟

امسال هم حاجت می خوام ولی نمیدونم خود آقا حسین بمون میده یا نه؟

آقا؟ امسال نوبت ما نشد؟ ما هنوز تو صفیم

آقا قربونت برم من تو همین صف هلاک میشم میمیرم

بذار سال بعدو هم باشم تا نوکریتو بکنم........... آقا میگن تو پادرمیونی کنی خدا براورده می کنه آقا یه قدم واسه ما بردار

آقا خونم زیر پای شما امسال نیستم تو هیئت............ دلم سوت و کوره چراغ چشام خاموشه سوی نگام رمقی نداره

دلم هیئتتو می خواد آش نذریه مامان عباس .......... یادته آقا عباس خیلی عاشقتون بود.... قسم بزرگش بعد خدا شوما بودید..... یادته؟

این جا خبری از شما نیست میگن از دور حاجتتو از خود آقا امام حسین بخواه ولی مگه میشه من باید تو هیئت باشم زنجیر بزنم دمام و سند بزنم مثل همیشه من به شما قول داده بودم مگه نه؟ مرد که زیر قولش نمیزنه

من اصلا به حرف هیچکی دیگه گوش نمیدم من تا نیام اهواز دلم آروم نمی گیره میگن امکانش نیست ولی مگه ممکنه این ده روزو نباشم؟ امروز فیلمای این دو روزو فرستادن دلم داره پرپر میزنه واسه اونجا این جا دیگه تحمل ندارم این جا موندم فقط واسه موندن تو دنیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ می خوام دنیا نباشه اگه این ده روزو اهواز نباشم...........

میام آقا..........  میام نوکریتو بکنم میام برات آشَ نذری درس می کنم جای عباس نذر عباسو من ادا می کنم جاشو خالی نمیذارم مطمئن باش 


نظرات شما عزیزان:

✘ ㋡✘sнαßnαm ㋡
ساعت16:30---21 آبان 1392
مردانگی آنجاست …
جایی که ..
پسر بچه ای هنگام بازی،
برای اینکه دوست فقیرش خوراکی هایش را بخورد ،
نقش فروشنده را بازی کرد.


یاغی
ساعت2:07---17 آبان 1392
داش

آقا خیلی کریم تر از این حرفاس
پاسخ: میدونم آقا تاج سر هممونه


ی درداره مونث
ساعت1:42---17 آبان 1392


=-=-

کم گریمون انداختی این مدت طولانی



این پستم...



میخوام جییییییییییغ بزنم!!



دیگه نمیخواستم بیام وبت



ناراحت بودم ازت ک نیستی



حالت چطوره بی معرفت؟
پاسخ: حالم؟ .......... نمی تونم بگم خوب اصلا انتظارشو نداشتم اینطوری بشه خواهشا دیگه از حالم نپرسین


نازنین شاعر
ساعت1:41---17 آبان 1392
آقاکمک کن....خوب بود
پاسخ: مر30


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|