کینه پوش

هوووووووووووووی تو که الان واسه یکی دیگه تخم میذاری

یه روز دون خور من بودی

کباب شدنت رو هم مبینم


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


به بعضیا باس گفت: عزیــــــــــــــــزم شما به جا پرچم لنگاتــــــــــــــــون بالاس


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


این شعره رو خییییییییییییلی دوست دارم خیلی زیاد:

همره باد و نشیب و فراز کوهساران

از سکوت شاخه های سرفراز بیشع زاران

از خروش نغمه سوز و ناله ساز آبشاران

از زمین از آسمان از ابر و مه از باد و باران

از مزار بی کسی گمشگته در موج مزاران

می خراشد قلب صاحب مرده ای را سوز سازی

سازنه ، دردی ، فغانی ، ناله ای ، اشک نیازی

مرغ حیران گشته در دامن شب می زند پر

می زند پر بر در و دیوار ظلمت می زند سر

ناله می پیچد بر دامان سکوت مرگ گستر

این منم فرزند مسلول تو مادر باز کن در

باز کن در ... باز کن در تا ببینمت بک بار دیگر

چرخ گردون ز آسمان کوبیده اینسان بر زمینم 

آسمان قبر هزاران ناله کنده بر جبینم

تا رغم گسترده پرده روی چشم نازنینم 

خون شده از بس که مالیدم به دیده آستینم

کو به کو پیچیده دنبال تو فریاد حزینیم

اشک من در وادی آوارگان آواره گشته

درد جانسوز مرا بیچارگیها چاره گشته

سینه ام از دست این تک سرفه ها صد پاره گشته

بر سر شوریده جز مهر تو سودایی ندارم

غیر آغوش تو دیگر در جهان جایی ندارم

باز کن مادر ببین از باده ی خون مستم آخر

خشک شد ، یخ بست ، دامان حلقه دستم آخر

آخر ای مادر من زمانی جوان شاد بودم

سر به سر دنیا اگر غم من فریاد بودم

هر چه دل می خواست در انجام آن آزاد بودم 

صید من بودند مهرویان و من صیاد بودم

بهر صدها دختر شیرین صفت و فرهاد بودم

درد سینه ام آتشم زد ، اشک تر شد پیکر من 

لاله گون شد سر به سر از خون سینه بستر من 

خاک گور زندگی شد در به در خاکستر من 

پاره شد در چنگ سرفه پرده در پرده گلویم

وه چه دانی سل چها کرده است با من من چه گویم؟

همنفس با دردم و دنیا مرا از یاد برده

ناله ای هستم کنون در چنگ یک فریاد مرده

این زمان دیگر برای هر کسی مرد عجیبم

زآستان دوستان مطرود و در هر جا غریبم

غیر طعن و لعن مردم نیست ای مادر نصیبم

ناله ای محزون حبیبم ، لخته های خون طبیبم

کشته شد، تاریک شد روز جوانم

ناله شد ، افسوس شد  فریاد ماتم سوز جانم

داستانها دارد از بیداد سل سور نهانم

خواهی جویا شوی از این دل غمدیده ی من 

بین چه سان خون می چکد از دامنش بر دیده ی من؟

وه زبانم لال ، این خون دل افسرده حالم

گر که شیر توست مادر... بیگناهم کن حلالم

آسمان ، ای آسمان مشکن چنین بال و پرم را

بال و پر دیگر چرا ویران که کردی پیکرم را

بس که بر سنگ مزار عمر کوبیدی سرم را 

باری امشب فرصتی ده تا ببینم مادرم را

سر به بالینش دهم گویم کلام آخرم را

گویمش مارد چه سنگین بود این باری که بردم

خون چرا قی می کنم مادر مگر خونه که خوردم

سرفه ها، تک سرفه ها قلبم تپه شد مرد مردم

بس کنین آخر خدارا جان من بر لب رسیده

آفتاب عمر رفته ، روز رفته ، شب رسیده

زیر آن سنگ سیه گسترده مادر رختخوابم

سرفه محض خدا خاموش می خواهم بخوابم

عشقها ، ای آرزوهای جوانی

اشکها ، فریاد ها ای نغمه های زندگانی

سوز ها ، افسانه ها ای ناله های آسمانی

دستتان را می فشارم با دو دست استخوانی

آخر امشب رهسپارم سوی خواب جاودانی

هر چه کردم یا نکردم ، هرچه بودم در گذشته

کگه پودم از تار دل، تار دل از پودم گششته

می خزم تا سینه تا دامان یارم را بگیرم

آرزو دارم که زیر پای دلدارم بمیرم

تالیاس ععقد خود پیچید به دور پیکر من

تا نبیند بی کفن فرزند خود را مارد من

پرسه می زنند سرگران بر دیدگان تار، خوابش

تا سخر نالید و خون قی میکرد توی رختخوابش

تشنه لب فریاد می زند شاید کسی گوید جوابش

قایقی از استخوان خون دل شوریده آتش

ساحل مرگ بیند منزلگه عمر شبابش

بسترش دریای خونی، خفته موج و ته نشین

دستهایش چو دو پارو مج و در هم شکسته

پیکر خونین زورقی پارو شکسته

می خورد پارو بر آب و میرو قایق به ساحل

تا رساند لاشه ی خود را به منزل

آخرین فریاد او از دامن دل می کشد پر

این منم فرزند مسلول تو مادر باز کن .... باز کن در

باز کن که زا پا فستادم آخ مادر... آخ

م...ا....د....ر


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


سلام به همه بروبچ باحال خودمون این چن وقته نبودم دلم برا همتون تنگ شده حالا که اومدم و دیدم چقدددددددددددددر ارادتدارین خدمتم خیلی خوش حال شدم.

والا من که حالم خوبه مرسی که به فکرم بودین این جا همه چی خوبه عالیه

دارم حال می کنم چقدر عزیز شدم من بین همه اصلا یه وضعیه خدا نکنه من یه چی بخوام و برام نیارن واویلا مگه میشه؟

خلاصه این که رفتیم صفا سیتی نه برا درمان

فدای همتون عاشقونم 


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


آقا خیر سرم رفته بودم مهمونی کلی هم خوشتیپ کردم کلی هم خوش بو جنتلمن مهمونی هم یعنی آشنا بود و تولد یکی از دوستان بود آقا جونم واستون بگه تا وارد شدم همه ریختن سرم : حالت چطوره؟ - ایشالله خوب میشی - توکل به خدا - حالا اذیت نیستی - نکنه بوی سیکار اذیتت کنه نکنه این جور چیزا برات بده؟ - ریحانه برا آقا هانی یه لیوان شربت بیار- آقا دیگه هیچ دیگه آبرومون رفت ناکام از ممهمونی اومدم بیرون حتی نذاشتن برقصم اههههههه  

تصمیم گرفتم از این به بعد مهمونیای غریبه برم اینطوری بهتره


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


 یه ماه نبودم اما الان اومدم که بگم برام دعا کنید مریضی لاعلاج گرفتم که توقع دارم علاجش پیدا شه الانم یکی دوماهه تحت درمانم مثل  این که موضوع جدی شده

فقط از همتون خواهش می کنم برام دعا کنید 

یاغی نوکرتم فراموشم نکردی منم یادم نرف تورو به یادتم

کیمیای عزیزم دوست دارم خواهری شما دوتا بی نهایت با معرفت بودید

التماس دعا


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


من درد می کشم 

درد نبودنت 

درد بودنت

درد دل دارم

درد، دلی که سالهاست درد می کشد

درد می کشم 

درد غروری که مرا شکست

درد همان غروری که زندگی ام، زندگی اش را نابود ساخت 

و مرا

واو را

تا بی نهایت از هم دور کرد

من درد می کشم 

درد......... 

عمق کلمه را حس کن 

مرا دریاب

مرا در عمق فاجعه حس کن

مرا در نقطه ی کور تنهایی دریاب

هنوز همانگونه به دیوار مقابلم چشم دوختم

و غرورم

به من می خندد

جاذبه اشکم را به خود  می کشید

و قلبم

تنگ تنگ بود

و درد می کشید

دردی به سختی سیاهی

دردی خلاصه در قطره اشکی که از گونه چکید

من درد می کشم

 


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


 


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


دیشب ساعت 3 شب ختر خالم بعد ند ماه بی خبری اس داده :

می دونی جریان چیه؟

جواب دادم:  نه بگو ببینم جریان چیه نصفه شبی؟

دختر خالم: به مقدار الکتریسته که از یک رسانا عبور می نه جریان می گویند

حالا شما بگین چی جواب این خل و چل بدم من نصفه شبی؟


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


 آدم نمیشم لبخندت خرم می کنه 

و 

دوریت  سگم


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 19 صفحه بعد