کینه پوش
گفتند عینک سیاهت را بردار دنیا پر از زیباییست !!! عینک را برداشتم .... ... وحشت کردم از هیاهوی رنگها عینکم را بدهید میخواهم به دنیای یکرنگم پناه برم ..

+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


خورشید همونطور طلوع کرد که دیروز کرد و همونطور هم غروب که دیروز کرد

پس چی باعث دیدن فردا میشه؟


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


 
 
 
 
مرگ . قطعا اتفاق سهمگینی هست . ترسشو نمیگم . خوده مرگ . تنهاییشو میگم .

این مدت اینگار بالهاشو باز کرده و دور و برم میپلکه .

از نزدیک بودن به تصادف و رفتن زیر ماشین ، تا پرت شدن از ارتفاع . خالی شدن زیر پا
 
موقع کوه نوردی ، سر خوردن رو پله برقی و این آخریشم بیماری . شاید ترس از نبودن یه
 
کم ته دل آدمو خالی میکنه . تو نیستی . به یقین رفتی و تو این رفتن تو  تنهایی . تنهای
 
تنها .

این مدت که اتفاقا خیلی هم کوتاه بود خیلی به تصویری که تو بچگی از خدا تو ذهنم
 
ساخته بودم فکر کردم . خدا برامن یه زن بود . توصیف چهره اش و لباسش که هنوزم تو
 
ذهنم هست ، خیلی مهم نیست . مهم اینه که انقدر پر رنگ شده که خودمم باورم نمیشه
 
مواجهه با مرگ سخته . تو این مواجهه تو تماما تنهایی و دقیقا زمانی که میجتی یا لا اقل
 
فکر میکنی جستی یهو شاید خیلی واقع بین تر میشی . واقع بینی از اینکه دنیا واست
 
چه شکلیه یا چه شکلی بوده یا مهم تر از اینا قراره چه شکلی باشه . این که توقع داری
 
چه آدمایی باشن و نیستن . ....

تو مدت زندگیم چیزایی رو تجربه کردم که خیلی آدمها حتی یک لحظه اش هم نداشتن .

این وسط کمبودهایی هست که قطعا در هرکدومش مصلحتی بوده و من ازش بیخبرم .
 
 
اما هنوزم فکر میکنم خیلی عقبم .

+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


منم اشکه چشام خونه دلم آقا کمک کن

می خوام دردا از این خونه برن آقا کمک کن

منم گمراهمو غرق گناهم

می خوام یه قول مردونه بدم اقا کمک کن


ادامه مطلب

+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


بیام؟

بیام که بنویسم دوباره؟

بنویسم از درد؟ بنویسم از مرگ؟ بنویسم از روزایی که امید برام غریبه است ؟

میگن بیا ....... کجا بیام؟ من که جز نوشتن از حال خودم چیزی ندارم؟

خسته ام..... خیلی خسته ام... اونقدری که نای نوشتن ندارم حتی نای اومدن حتی موندن دیگه حتی نمی خوام بمونم.

یک ماه برام یک سال میگذره.

می ترسم

می ترسم بیام و شما منو نشناسین

پیر شدم خیلی پیر شدم حتی نوشته هام هم با خودم پیر شدن.

چرا امسال اینقدر سرده؟ اون جا رو نمیدونم اما این جا که خیلی سرده مخصوصا تو دل من دیگه هیچی منو گرم نگه نمیداره

فقط....

فقط یه نخ سیگار که هم دلمو هم عمرمو می سوزونه.........


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


پستام تموم شده میخوام براتون برقصم 
جونی جونم یار جونم بیا دردت به جون ، دم مهتاب لب دریا سی تو آواز می خونم ، جونی جونم یار جونم آآآآآآآ 
(‘_’)
_//
_\/
(‘_’)
\\
\/
/(‘_’)\
_||
_\/
چون بچه های خوبی بودین یک هلیکوپتری هم واستون میزنم 
_/\
_|
_/\
(.-.)
سفارش برای مجالس پذیرفته می شود


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


حالا ما گفتیم راحتیم گفتیم دخترای دورورمونو با چشم برادری نگا می کنیم

اینو هم گفتیم هر چیزی رو منظور نمی گیریم حالا درسته هم که یکی که دلش گرفته باشه بش مشاوره میدم خوشش میاد

دیگه نه این که بیای شماره تو بنویسی برام کامنت خصوصی تلفنی بات حرف بزنم واسه این که خیلی دلت گرفته و از این حرفا

تو الان بری روانشناس هم شماره تلفن همراهشو نمیده که .......... شوما آدرستو دفه بعد بذار میام وبلاگت بت مشاوره میدم

والااااااااا


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


از اون مدلا ندارم که بشینم پای حرف

از اون مدلام که حرف میزنن با یه اخم

برق میزنن لای جمع

برف میزنن با یه دست

شرط می بندن واسه هم

 

 

من دنبال تو نیستم دنبال خودمم

من مال تو نیستم خب مال خودمم 

چن تا هم مث خودم دورمن


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


خــــــــب دیگه خوش گذرونی بسه و بر گردیم به دیار غربت خودمان

این روزا حتی وبلاگمو هم آپ نکردم دیگه خودتون به بزرگی خودتون ببخشید که این روزا فقط گشن و گذار کردم که دلم خیلی برا اهواز تنگ شده بود این روزا هم که هوا خوب شده اهواز دیگه شرجی نیستش دل کندن برام خیلی سخته

دلم برا شوما هم تنگ شده بود خب دیگه چه خبر چیکار می کردین؟ تو چطوری کیمیا از کمیل کمتر می حرفی

 پستات هم که مث من شده هر هفته یکی خخخخخخ

به به رضا یاغی هم که وبلاگش یه ساله شد تو وبلاگش جشن گرفته بود خیلی هم خوش گذشت چقدر هم اون جا خوش گذشت رضا بازم از این کارا بکن


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


توی قرن دود و آهن تو رسول گل و نوری

تو عطوفت مسلم......... تو حقیقت غروری

واسه این شرقی تن داده به باد

تو گوارایی حس وطنی

تو شقاوت شب قرن یخی 

تو شکوفاییه تاریخ منی

داریوش


+ تاریخ برچسب:, | ساعت | نویسنده شبح سیاه
|


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد